آیه 15 سوره رعد
<<14 | آیه 15 سوره الرعد | 16>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
هر که در آسمانها و زمین است با همه آثار وجودیش به رغبت و اشتیاق و به اکراه و الزام، شب و روز به سجده (و طاعت) خدا مشغول است.
کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، از روی میل و رغبت یا بی میلی و کراهت و نیز سایه هایشان بامداد و شام گاه برای خدا سجده می کنند.
و هر كه در آسمانها و زمين است -خواه و ناخواه- با سايههايشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مىكنند.
خواه و ناخواه براى خداوند سجده مىكنند همه آنها كه در آسمانها و زمينند و سايههايشان نيز بامدادان و شامگاهان به سجده مىآيند.
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند -از روی اطاعت یا اکراه- و همچنین سایههایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده میکنند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
طوع: رغبت و ميل. راغب آن را ، انقياد گفته است.
كرها: كره (به فتح كاف و ضم آن) مكروه و ناپسند داشتن و امتناع.
غدو: غدوه و غداة: بامداد. يا از اول فجر تا طلوع آفتاب. جمع آن ، غدو است.
آصال: اصيل: ما بعد عصر تا مغرب. جمع آن ، آصال است..
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ «15»
و هركه در آسمانها و زمين است، خواه ناخواه با سايههاشان بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مىكنند.
نکته ها
«مَنْ» براى موجود عاقل بكار مىرود و «ما» براى غير آن، امّا در آيات ديگر مشابه اين آيه با «ما» آمده است، مثل آيه «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» «1»، لذا مىتواننتيجه گرفت كه مراد از اين آيه نيز سجدهى همه موجودات است، خصوصاً كه «ظلال» نيز مطرح شده كه ناگفته پيداست سايه، عقل ندارد.
شايد منظور از سجده كردنِ سايهها حالت افتادن سايه بر زمين باشد، نظير تشبيهى كه در فارسى مىآوريم: سرو سواره مىرود، غنچه پياده مىرسد.
«آصال» جمع «اصل» وآن جمع «اصيل» از مادهى «اصل» به معنى انتها وآخر روز است.
«1». نحل، 49.
جلد 4 - صفحه 331
پیام ها
1- هستى، مطيع و ساجد خداوند است، چرا ما نباشيم؟ وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ ...
2- سجده، مخصوص خداست. «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ»
3- مؤمنان با ميل و رغبت سجده مىكنند، ولى ديگران بخاطر نياز، مجبور به تواضع و تذلّل مىشوند. «طَوْعاً وَ كَرْهاً»
4- اگر موجودى خدايى شد، عوارض وآثار آن هم در خط او قرار مىگيرد. «ظِلالُهُمْ»
5- سجدهى موجودات دائمى است. يَسْجُدُ ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ «15»
«1» تفسير برهان ج 2 ص 285 و 286.
جلد 6 - صفحه 357
بعد از آن حق تعالى بيان كمال قدرت و سعه ملك ربوبى خود را فرمايد:
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و مر خداوند سبحان را سجده نمايند هر كه هست از عقلا در آسمان و زمين. طَوْعاً وَ كَرْهاً: بعضى به رغبت و بعضى به كراهت.
در اين سجود دو قول است:
اول آنكه مراد گذاردن پيشانى باشد بر زمين، و بنابراين دو وجه باشد 1- آنكه لفظ گرچه عام است، لكن مراد خاص باشد، يعنى مؤمنين. پس بعضى از ايشان سجده كننده به سهولت و نشاط، و برخى سجده نمايند به كراهت به سبب دشوارى، يا آنكه خود را وادار بر اداء اين طاعت نمايد بخواهد يا نخواهد. 2- لفظ عام و معنى نيز عام و بنابراين اشكال شود بر اينكه تمام عقلاء آسمان و زمين سجده الهى نكنند بلكه ملائكه و مؤمنين جن و انس سجده خدا نمايند، لكن كافر سجده حق تعالى نكند؟
جواب: اولا در آيه مقدر باشد، يعنى واجب است بر هر كه در آسمان و زمين است سجده الهى كند، پس تعبير شده از وجوب به وقوع و حصول. و ثانيا مراد سجود تعظيم و اقرار به عبوديت و هر كه در آسمان و زمين است اقرار دارند به بندگى حق تعالى، لذا فرمود: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»*.
قول دوم- مراد به سجود عبارت از انقياد و خضوع و عدم امتناع باشد، بنابراين هر كه در آسمان و زمين است، ساجد باشد مر ذات واجب الوجود را، زيرا قدرت و مشيت سبحانى نافذ است در هر چيزى.
بيان: ما سواى حضرت احديت ممكن است لذاته، يعنى ماهيت او قابل باشد براى عدم و وجود به تساوى؛ و هر چه چنين باشد، ممتنع است رجحان وجودش بر عدمش؛ يا به عكس مگر به تأثير موجد و مؤثرى. پس وجود ما سواى حق، به ايجاد الهى و عدمش به اعدام سبحانى است. پس تأثير قدرت قادر متعال نافذ است در طرف ايجاد و اعدام؛ اينست سجود و تواضع و انقياد. نظير قوله: «بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» و قوله: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ
جلد 6 - صفحه 358
فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ». يا مؤمن منقاد الهى شود به رغبت و شوق، و كافر مطيع گردد به كراهت از ترس شمشير.
وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ: و سجده نمايند سايههاى ايشان از مؤمن و كافر به بامداد و شبانگاه. ابن عباس گويد: مرا سايه ساجد آنست كه سايه ايشان به زمين افتاده باشد بر مثال ساجد كه روى بر خاك نهد. يا مراد سجده سايه تصريف و تذليل آنست در طول و قصر. و «ظل» باز پوشيدن شخص باشد آن را كه پيرامون او بود از آفتاب يا از روشنائى. و سايه از بامداد تا نماز ظهر «ظلال» و از نماز ظهر تا شام را «فيىء» نامند در لسان عرب. حسن گفته:
سجده نمايد سايه كافر و سجده ننمايد خود كافر. «1» على بن ابراهيم از حضرت باقر عليه السّلام فرمود: امّا من يسجد من اهل السّموات طوعا فالملائكة يسجدون للّه طوعا، و من يسجد من اهل الارض فمن ولد فى الاسلام فهو يسجد له طوعا، و امّا من يسجد له كرها فمن جبر على الاسلام، و امّا من لم يسجد فظلّه يسجد له بالغدوّ و العشىّ. «2» اما آنانكه از اهل آسمان سجده كننده به طوع و رغبت، ملائكهاند. و اما اهل زمين آنانكه در اسلام تولد يافته به طوع سجده نمايند. و آنانكه به كراهت سجده نمايند، كسانيند كه مجبور به اسلام شوند. و آنانكه سجده الهى نكنند، سايه آنها سجده سبحانى نمايند در صبح و شام.
ايضا قمى «3»- سايه مؤمن سجده نمايد به طوع و سايه كافر به كراهت، و آن نموّ و حركتشان و زيادى و كمى ايشان است.
تبصره: اگر به ديده بصيرت نظر شود، هرآينه از هيكل كافر تذلل مربوبيت او و ربوبيت خالق او مشاهده گردد، كه لسان حالش خضوع و انقياد معبود را شاهد و گواه است، و لذا بعضى «ظلال» را تفسير به جسد نموده به اعتبار آنكه
«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 284.
«2» تفسير قمى ج 1 ص 362.
«3» مصدر سابق.
جلد 6 - صفحه 359
جسد ظلمانى «ظل» روح نورانى است.
تفسير برهان- كلينى از حضرت صادق عليه السّلام فرمود در آيه «وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»: مراد دعا است پيش از طلوع و غروب آفتاب، و آن ساعت اجابت باشد. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ «12» وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ «13» لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلاَّ كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ «14» وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ «15»
ترجمه
او است آنكه مينمايد بشما برق را براى ايجاد ترس و طمع و پديد ميآورد ابرهاى گرانبار را
و تسبيح ميكند رعد بستايش او و فرشتگان از ترس او و ميفرستد صاعقهها را پس آسيب ميرساند بآنها هر كه را ميخواهد و آنها مجادله ميكنند در خدا و او سخت انتقام است
مر او را است خواندن بر حقّ و آنانكه ميخوانند غير از او را اجابت نميكنند مر ايشانرا بچيزى مگر مانند اجابت كسيكه گشاينده است دو كفش را بسوى آب تا برسد آن بدهنش با آنكه نيست آن رسنده بآن و نيست خواندن كافران مگر در تباهى
و مر خدا را سجده ميكند هر كه در آسمانها و زمين است از روى اختيار و اجبار و سايههاشان در بامدادان و نزديكهاى غروب.
تفسير
حكماء طبيعى گويند كه چون بخارات و دودهائى كه از زمين متصاعد
جلد 3 صفحه 194
ميشود بجائى برسند كه اشعه منعكسه خورشيد بآن جا نميرسد و حرارتى وجود ندارد كه طبقه زمهريريّهاش ناميدهاند با يكديگر مجتمع و مؤتلف گردند و از تراكم و تكاثف آنها ابر پديدار شود و در اين حال اگر حرارت دود باقى باشد باز ميل بصعود دارد و اگر تمام شده باشد ميل بهبوط و در هر دو حال براى بيرون آمدن فشار با بر ميآورد و آنرا ميشكافد و پاره ميكند و از آن صدائى موجود ميشود و بگوش ميرسد كه نامش رعد است و چون دود حامل اجزاء دهنيّه و كبريتيّهاى از زمين باشد در اثر فشار محترق و مشتعل گردد و آن را برق نامند اگر كم باشد و بزمين نرسد و الا صاعقه خوانند كه بزمين ميرسد و موجودات آنرا ميسوزاند و حكماء الهى گويند بر فرض آنكه تمام اين بيانات و تصوّرات حقّ و صدق باشد آيا علّت پيدايش بخار و دخان چيست و كه منشأ وجود آنها را ايجاد نموده و كه ميل بصعود و هبوط را در آنها وديعه نهاده و مخصّص آنها بازمنه و امكنه خاصه چيست يعنى چرا ابر در همه جا و همه وقت وجود ندارد و چرا با وجودش گاهى باران مىآيد و گاهى نمىآيد و گاهى برق و رعد و صاعقه موجود ميشود و گاهى نميشود پس معلوم ميشود اختيار تمام اين امور بدست صانع قادر عالم حكيمى است كه هر وقت و هر جاى، حكمتش اقتضاء داشته باشد اين اسباب را موجود ميفرمايد و آثار آن بروز ميكند و اگر نداشته باشد نميكند و نميشود و بتواتر و تجربه قطعيّه ثابت شده است كه اولياء خدا و علماء و صلحاء بدعا و نماز از خدا باران گرفتهاند نماز استسقاء مرحوم حجة الاسلام حاج سيد محمد تقى خوانسارى قدس سرّه و نزول باران كافى در قم و حوالى آن سال 1363 قمرى مشهود عامّه و موجب عبرت اجانب مقيم آن سامان گشت و واضح است كه خداوند از براى هر امرى سببى ايجاد فرموده و خواسته است كه امور باسبابش جارى شود ولى نه آنكه اختيار را از دست داده باشد و مقدّرات مملكت و بندگان خود را بطبيعت بىشعور واگذار كرده باشد پس يگانه علّت حقيقى تمام كائنات اراده الهى است پس او است كه ارائه ميدهد بمردم برق را براى ايجاد خوف در آنها از اصابت آن و طمع در باران رحمت كه بر آنها فرود آيد در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه خوف در مسافر است و طمع در مقيم و بنظر حقير بيان مصداق غالب را فرمودهاند و اشاره است بلزوم خوف و رجاء در نفوس بندگان و او است كه ايجاد و
جلد 3 صفحه 195
بلند مينمايد ابرهاى سنگين را از زمين و چون سحاب جمع سحابه است موصوف بثقال كه جمع ثقيل و ثقيله است شده و علّت سنگينى آن ذكر شد و محتمل است مراد پر آبى و باران دارى آن باشد و رعد تنزيه ميكند خدا را از هر عيب و نقص بصداى مهيب خود چون دلالت بر وجود صانع حكيم دارد و همان ستايش و حمد او است كه در ساير موجودات هم هست ولى بىصدا و چون اين صدادار است در اين آيه مخصوص بذكر شده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه رعد ملكى است موكل برابر با او است تازيانههاى آتشين كه ميراند بآنها ابر را بهر جا كه خواهد گفتند آنصدا كه شنيده ميشود چيست فرمود تشرى است كه بآن ميزند و نيز از آنحضرت نقل شده كه چون صداى رعد را ميشنيد ميفرمود سبحان من سبّح الرّعد بحمده و نيز ملائكه تنزيه ميكنند خدا را با خوف و خشيت براى جلال و عظمت او و خداوند نازل ميفرمايد صاعقهها را بر هر قوم و شخصى كه بخواهد و مستحقّ آن باشد و كفار مجادله ميكنند با پيغمبر در توحيد خدا و عدل او و اعادهاش بندگانرا در قيامت براى جزاى اعمالشان و همچنين مجادله مينمايند با اهل ايمان در اصول عقائدشان و ميخواهند آنها را بجدل و مغالطه از دين خارج كنند و خداوند شديد و عظيم است تدبيرش در هلاكت دشمنانش و بعضى گفتهاند پر قوّت است و قمّى ره فرموده شديد الغضب است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه شديد الاخذ است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه صاعقه نميرسد بكسيكه ذاكر است پرسيدند ذاكر كيست فرمود كسيكه صد آيه قرائت نمايد و از براى خداوند است خواندنى كه آن حقّ و بر حقّ و بحقّ و از حقّ است يعنى محقّق و مبنى بر تحقيق و راجع بحقّ و از جانب حقّ است و آن كلمه لا اله الا اللّه است كه از ابن عبّاس و غيره نقل شده و او سزاوار است براى خواندن چون اجابت ميفرمايد و كسانيكه جز او را ميخوانند اجابت نميكنند خوانده شدگان از آنها مگر مانند اجابت كسيكه در ته چاه، آبى مىبيند و دو كف دست خود را گشوده و ميكشاند بسوى آب براى آنكه كفى بردارد و بنوشد و دستش نميرسد و بر فرض برسد چون گشوده است آب در آن قرار نميگيرد و محروم ميشود فقط طلب بىثمر بيجائى نموده بلسان حال از آب بىشعور كه بكام او برسد و خود را مورد استهزاء عقلاء قرار داده اين چنين است حال كسانيكه از بتها حاجت ميطلبند
جلد 3 صفحه 196
كه جماد و بىشعورند و قدرت بر اجابت ندارند و نيست خواندن كفار و مشركين بتها را مگر سير در طريق ناحقّ و بيجا و بىفائده و از براى خدا سجده ميكنند اهل آسمانها و زمين چون خضوع دارند از حيث وجود در برابر وجود او و از جهت اراده در مقابل اراده او چون بدون حول و قوّه او نمىتوانند كارى بكنند نهايت آنكه بعضى راضيند برضاى او و بالطوع و الرّغبة خضوع و انقياد دارند و بعضى ناراضى و بكراهت و اجبار تسليم مقدرات الهى شدهاند اين در صورتى است كه مراد از طوعا و كرها دو معناى متقابل باشد براى دو دسته ولى بنظر حقير محتمل است يك معناى بسيط اراده شده باشد كه در فارسى تعبير از آن بخواهى نخواهى ميكنند و بنابراين مراد آنستكه همه فقير و محتاجند از حيث وجود بوجود او و از جهت اراده و فعل بحول و قوه او پس همه مقهورند بقهر او و محكومند بحكم او و كسى را قدرت سرپيچى نيست از فرمان او اين حال خود آنها است امّا سايههاشان چون در صبحها و عصرها بارز و ظاهر و كامل ميشوند اين خضوع و انقياد از حيث وجود و تكامل كه سجده آنها است در اين دو وقت از آنها ظهور و وجود پيدا ميكند و نيز سجده ميكنند از براى خدا ملائكه آسمان و كسانيكه باختيار ايمان آوردند بگذاردن پيشانى بر زمين بطوع و رغبت و كسانيكه از ترس شمشير مسلمان شدند باكراه و اجبار و كسانيكه بكفر باقى ماندند سايههاشان سجده ميكنند در صبحها و نزديكهاى غروب بظهورشان در سمت مغرب و كمالشان در جانب مشرق باراده الهى و اين تفصيل و تقريب را قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و بعضى گفتهاند مراد از ظلّ بدن است كه موجب پيدايش سايه در خارج و بمنزله سايه است براى روح كه آن نورانى و اين ظلمانى و متحرك بحركت آن است و كسانيكه قلبا خضوع و انقياد در برابر اوامر الهى ندارند جسمشان ناچار مقهور و منقاد در مقابل اراده او است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از قول خداوند و ظلالهم بالغدوّ و الآصال دعاء است قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن كه ساعت اجابت است و شايد مراد نعمت و راحت باشد كه يكى از معانى ظلّ است و محتمل است بالغدوّ و الآصال كنايه از دوام و استمرار باشد و صبح و عصر خصوصيّتى نداشته باشد و جمع بين معانى و اختصاص هر يك بمورد مناسب ممكن و موكول بنظر اهل ذوق و دقت است.
جلد 3 صفحه 197
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لِلّهِ يَسجُدُ مَن فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ طَوعاً وَ كَرهاً وَ ظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَ الآصالِ «15»
و از براي خداوند سجده ميكند هر كس که در آسمانها و زمين است يا بالطوع و الرغبة يا بالكره و الاجبار و سايه آنها در اول صبح و در آخر روز است وَ لِلّهِ يَسجُدُ مَن فِي السَّماواتِ ملائكه مقربين و عالم ارواح و نفوس و ملائكه رحمت و غضب و حور و غلمان بهشت.
و الارض جن و انس و بقرينه كلمه من که براي ذوي العقول است و الا جميع موجودات از شمس و قمر و كرات علويه و حيوانات و نباتات و جمادات
جلد 11 - صفحه 320
سجده ميكنند چنانچه ميفرمايد وَ لِلّهِ يَسجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرضِ مِن دابَّةٍ وَ المَلائِكَةُ وَ هُم لا يَستَكبِرُونَ نحل آيه 51 أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ يَسجُدُ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَ مَن فِي الأَرضِ وَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيهِ العَذابُ حج آيه 18 و بسياري از آيات ديگر و مراد از سجده خضوع و خشوع و تمكين و ارادت و تسليم به قضا و قدر الهي است.
طوعا و كرها طوع برغبت و ميل تسليم جميع واردات ميشوند و ميدانند تمام موافق با حكمت و مصلحت است و ايكال امر بخدا ميكنند و راضي بقضاء حق هستند. و كره كراهت از اينکه واردات دارند و تمكين نيستند ولي خواهي نخواهي قضاء الهي جاري ميشود و چارهاي ندارند و اينکه اختصاص بكفار ندارد بسياري از مسلمين و عوام كالانعام بمجرد يك پيش آمدي بسا كافر ميشوند و خدا را عادل نميدانند و راضي نيستند و كلمات زشت ميگويند و جسارت ميكنند در حديث قدسي است
(من لم يصبر علي بلائي و لم يرض بقضايي فليطلب ربّا سواي و ليخرج من ارضي و سمائي.
) وَ ظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَ الآصالِ مفسرين بعضي گفتند انسان که سجده ميكند سايه او هم سجده ميكند بعضي گفتند بدنش سجده ميكند و قلبش نميكند چون بر غير خدا است بعضي گفتند سايه او متمايل ميشود از جانبي بجانبي صبح سايه بطرف مغرب است شام بطرف مشرق.
لكن آنچه بنظر ميرسد اينكه سايه هر چيزي روي زمين افتاده و اينکه جمله در مقام مدح اهل عبادت است که مثل سايه در صبح و شام بخاك ميافتند در حال نماز و بعيد نيست که مراد بالغدو و الاصال روز و شب باشد که شامل تمام اوقات صلوات شود و اللّه العالم.
321
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 15)- در این آیه برای این که نشان دهد بت پرستان چگونه از کاروان عالم هستی جدا گشته و تک و تنها در بیراههها سرگردان شدهاند چنین میفرماید:
«همه کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی اطاعت و تسلیم و یا از روی کراهت و همچنین سایههای آنها، هر صبح و شام، برای خدا سجده میکنند» (وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ).
منظور از سجده موجودات چیست؟
سجده در این گونه موارد به معنی خضوع و نهایت تواضع و تسلیم است، منتهی گروهی سجده و خضوعشان تنها جنبه تکوینی دارد، یعنی در برابر قوانین عالم هستی و آفرینش خاضعند، ولی
ج2، ص471
گروهی علاوه بر سجود تکوینی سجود تشریعی نیز دارند یعنی با میل و اراده خود در برابر خداوند سجده میکنند.
و تعبیر به «طَوْعاً وَ کَرْهاً» ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان از روی میل و رغبت در پیشگاه پروردگار به سجده میافتند و خضوع میکنند، اما غیر مؤمنان هر چند حاضر به چنین سجدهای نیستند تمام ذرات وجودشان از نظر قوانین آفرینش تسلیم فرمان خداست چه بخواهند و چه نخواهند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم